۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

عمارت

تو
آن عمارت دور از دست.
و من
این مهمان ناخوانده،
تازه رسیده از راه.
می آیم،
چای می نوشم در دنج ایوان،
لم می دهم در کسالت بهارخواب،
و چشم میچرخانم به هر کنج غریب،
تا خو کنم به این عمارت؛
من
این مهمان ناخوانده...

مهسا کوشا- دی ماه 1389

۱ نظر:

شهرام گفت...

سلام مهسای عزیز
زیباو صمیمی بود، ممنون