۱۳۸۶ دی ۲۸, جمعه

روزها

در امتداد نا تمام تمام روزهایی که می گذرند
حضوری کمرنگ و لغزنده ام
جاذبه ای کشدار و کسالت بار به سوی انتهایی بی وجود پیشم می برد
.....فرداهایی ناخواسته به دست و پایم پیچیده اند
بی آنکه حتی خواسته باشم
... به خاطر می آورم...منشوری در حرکت دوار....خنده ام می گیرد

هیچ نظری موجود نیست: