۱۳۸۷ مهر ۲۰, شنبه

باز هم برای ِ مرسده


توی ِ این دنیا که همیشه خیلی هم خوشمزه نیست ، دیدن ِ بعضی ها مثل ِ طعم پاستیل لطیف و شیرینه .
بعضی ها که می تونن آدم ها رو دوست داشته باشن ، هنرمندَن اصلا از بدو ِ تولد و می دونن چطور لبخند بزنن
سَبُکن و حبابشون با شیطنت می پره و بالا و پایین میره ، قشنگ تر از پرواز
یه ستاره توی حباب . ستاره ای که یه منظومه داره برای خودش و اونقدر پر مشغلست و نگران که گاهی یادش میره شب ها باید غروب کنه تا منظومش شب داشته باشه . منظومه ی اون همیشه روشن ِ .
تو از اون آدم هایی .
گفتی که کلمات ِ آدم ها رو به خاطر میسپری ، پیشترها وقتی این جمله رو شنیدم ، یادَم موند که خیلی جاها باید سکوت کنم ، که نباید بی دقت بود توی ِ حرف زدن با آدم ها .
آدما از هم شسته نمی شن ، پاک نمی شن ، حتی اگه همدیگرو از یاد ببرن . اینه که زندگی کردن کنارشون اگه دوستشون داشته باشی مثل راه رفتن روی لبه ی تیز ِ تیغه
ما سهل انگاریم و فراموش می کنیم که در آغاز فقط کلمه بود و ...
کلمه ها مهمن ، تو حق داری که به ذهن میسپریشون ، وقتی هم که رها باشی و معلق فیلتری وجود نداره برای خوب ها و بدها . تو داری همه ی زندگی رو می بلعی.
اما...همینه که باطراوت می مونی چون سیب رو با پوست خوردن همیشه باعث ِ شادابی و سلامتیه .
رژیمتو تغییر نده اما شب ها غروب کن . که نه خسته بشی نه طاقتت طاق بشه از آدم ها .
امروز همه ی سیب های سرخ تقدیم به تو .

۲ نظر:

مرسده گفت...

همسايه مهربان من ،‌نميدونم بايد چي بگم، دقيقاً‌خلع سلاح شدم، يعني يه جورهايي ساكت شدم در مقابل اين همه طراوت و زيبايي.
كتابتو كه ورق مي زنم هر صفحه ات منو غافلگير مي كنه، هر صفحه ات يه چيز خاصه. من لايق اين همه محبت تو نيستم تو خودت يه دريايي پر از آبي.
آسماني عزيزم، آسمان تو صافتر از هميشه باشد مهربان نازنين

khakiasmani گفت...

ممنون از لطفت
طراوت از خودته دوست عزيزم
آسمان ِ تو نيز :)