۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

...

بدي اش اين است كه وقتي صندليت راحت نباشد و دوستش نداشته باشي هم، هزار نفر انتظار بلند شدن و بيرون رفتنت را مي كشند.

بدي اش واقعا اين است كه رفتن تو هيچ صندلي را خالي نخواهد كرد و هميشه هزار چشم از حدقه بيرون زده ، تشنه به آن چشم دوخته اند .

بدي اش به خيلي چيزهاست ...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

مهسای عزیز، بدیش به همین است، دقیقا به همین...