۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

من اینجام



اینا گنجشکای مان که دارن ناهارشونو می خورن ، حالا هی همسایه ی عزیزم گلایه کنه که من سر به هوام و معلوم نیست از دانشگاه کجا میرم

اینم عکس گلیه که خیلی وقته -شاید از تابستون تا حالا- اینجا نشسته و گمونم یادش رفته که الآن رسیده به زمستون و باید برگرده به خاک و خودشو برای بهار آماده کنه ، یه کم شکسته شده طفلکی


همسایه حالا دیدی که کجام....

۲ نظر:

مرسده گفت...

سلام همسایه عزیزم.
البته این عکسها سر به هوا بودن تو رو تایید می کنه! :) وقتی توی ضیافت ناهار گنجیشکها هستی یا هر روز مثل شازده کوچولو احوال گل سرختو می پرسی خوب معلومه که سر به هو می شی و به موقع نمی یای پشت بوم و یهو میبینم سر از چمن های دانشگاه در آوردی! :)"
حس مثبت عکسهاتو دوست داشتم. 26 بهمن که بگذره خاکی آسمانی رو باید بیشتر ببینیم.
همسایه مهربون روز بارونی و لطیفی داشته باشی.
به گنجیشکهاتم سلام برسون...

khakiasmani گفت...

سلام عزيزم صبحت بخير
حتما منتظرم باشيد از 26م به بعد... ؛)
روز باروني تو هم بخير
اميدوارم همينطور بي وقفه بباره