۱۳۸۷ شهریور ۱۵, جمعه

مراقبه

غروب جمعه و اینترنت کم سرعت
شیرین ترین چیز خواندن بخش هایی ازکتاب قدیمی مراقبه است که کسی زیرشان خط کشیده است .

اگر کسی چیزی شنیده است نباید راجب آن نگران شود ، این هنر استفاده از گوش است .
به خوشبختی ها بنگرید ، نه به بدبختی ها ، این هنر دیدن است .
چه بفهمیم ، چه نفهمیم ، این ها برای ایمنی ماست .
امروزه تب آزادی آنقدر زیاد است که همه را می لرزاند ، مردم می خواهند آزاد باشند
انسان آزاد مانند قطره ای آبی است بر روی یک درخت که با کوچکترین بادی به هرکجا می افتد
در حالت حیات ابدی ، همیشگی و جاودانه زندگی کن ولی رفتارهای موقتی و گذرا داشته باش ...

مراقبه
ماهاریشی ماهش یوگی
نوشتار اول ، آزادی همیشگی

۴ نظر:

مرسده گفت...

ميدوني وقتي پست امروزت رو خوندم چه حسي كردم، اينكه من در غروب جمعه دقيقاً‌ احساس خفگي مي كردم و هيچ كتاب خط كشيده شده اي هم براي من وجود نداشت. نمي دونم اگه كتاب مراقبه پيش من بود حالم بدتر مي شد يا بهتر، نميدونم بالشي كه ميشه توي داد بزني و هيچكس نشنوه رو با اون كتاب عوض مي كردم يانه،‌اما ميدونم هر دو مون غروب جمعه توي يه حال و هواي خاص بوديم شايد خيلي نزديك يا خيلي....

chista گفت...

گاهي وقتا خوندن اين جمله‌هاي آرام بخش يوگايي چه حس خوب تسكين دهنده ا ي به آدم ميده و سكون سفيدِ ساكتي رو تو لحظه هاش جاري مي‌كنه . ممنون از انتخاب‌ات .

khakiasmani گفت...

من رو هم همینقدر آروم کردن این کلمات پیام جان .
امیدوارم روزت طلایی رنگ باشه .

khakiasmani گفت...

مرسده ی عزیز
حال و هوای خاص جمعه ای رو که گفتی ،خیلی دور یا خیلی نزدیک ،گمونم یه کیفیت رو دارن ، چون در حال تو با چشمات نمیتونی ببینی .
کاش کتاب مراقبه....