۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

بابوشكا

مدت هاست كه كتاب ها را بيشتر با ترديد و كمتر با شوق باز مي كنم
سريع چشم مي چرخانم روي خطوط و تند ورق مي زنم تا به اصل ماجرا برسم
اما گاهي داستانك هايي شتابزدگيم را به تأمل وا مي دارند ،
و برق مي آورند به چشمانم -كه اميد به پيدا كردن تازه اي ، خوبي ، در آنها همواره سو سو مي زند-
داستان هاي بابوشكا برايم طعم آشنا و دلپذيري داشت ....

۷ نظر:

مرسده گفت...

مهسا جون سلام عزيزم
مرسي از اين لينك جالب. تا خوندم بابوشكا ياد زنده ياد چخوف افتادم!
روزت خوش همسايه مهربون.
---
راستي اين روزها به خاطر يوگي پشت بام حال و هواي بهتري داره نه موسيقي مي خواد نه چاي،‌از بالاي پشت بوم برج ايفل رو مي شه ديد يه طرف ديگه هم صداي پاي آب در رود ولگا مي ياد.
اين حال و هواي خوب پشت بومي منو مي بره به عوالمي كه دوست دارم باشم.
راستي تو خواهر كوچيكه من هم مي شي؟

khakiasmani گفت...

سلام عزیزم
چخوف اگه می دونست یه عزیزی یه خوبی با این عشق بهش میگه زنده یاد کلی کیف می کرد برای خودش...
الآن غروب بارونی و من مجبورم روز بخیرت رو با شب بخیر پاسخ بدم
من هم حال و هوای پشت بوم رو دوست دارم ، وقتی میگی می بردت به یه جایی....احساس می کنم می دونم از کجا حرف می زنی
گفته بودم بهت خواهرم هم سن و سال شماست و شهریوریه ، اصلا شهریوریا ستاره های زندگی منن...
این پیشنهاد خوشگلت زیباترین چیزی بود که می تونستم در همچین روزی ببینم
گرچه از امین اگه بپرسی و راستش رو اگه بگه بت گمونم پس بگیری درخواستت رو اما
honestly it's my honor to be your...
اسم رابطه ها برای من بهانس ، آدما با بهونه های مختلف به هم وصل میشن تا برسن به دوستی ، من از نخستین روز آشناییمون تو رو دوست می دونستم
از این به بعد باید با اسم مستعار خواهر کوچیکه براتون کامنت بگذارم؛)
اونوقت من همیشه برات زحمت دارم همونطور که برای امین
من یه توت فرنگی کوچولو ام ، شما سیبی

ناشناس گفت...

وای شما برای من هم یه توت فرنگی که نه یه سبد تمشکی که میشه باهاشون یه کیک درست و حسابی پخت.
خواهر کوچیکه آسمانی من خیلی از آشنایی دوباره ات خوشحالم. شهریوریها جدا باحال هستند ;)
مهسا جون تو چه تمشک من باشی چه توت فرنگی امین خــــــیلی برام عزیزی.

ناشناس گفت...

سلام، تو فهمیده ترین و دوست داشتنی ترین خواهر دنیا هستی... هر کی از من بپرسه همین رو جواب میدم...

khakiasmani گفت...

مرسی از تو
تمشک بودن رو هم دوست دارم و بهم هم میخوره گمونم ؛)
ولی یه سبد خیلی زیاده... D:
تو هم خواهر بزرگتر آسمانی من هستی :*
روزت زیبا و بارونی
......................

امین عریزم ممنونم ازت ، خودت می دونی که چجوری داری شرمندم می کنی
جواب من برای تو یه دونه :*
مرسی

ناشناس گفت...

سلام مهسا جان ممنون از لینک خوبی که اینجا گذاشته بودی و همینطور دو پست قبلیت : وسیع بودن و .... گرچه به نظر من تمام چیزهایی که نوشتی بسیار سخته خصوصا وقتی قرار باشه این حرفهای انتزاعی تبدیل به واقعیت بشه البته مدتیه که دیگه کمی از این شعارزدگیها خسته شدم ولی قبول دارم که این صفت ها و حرفها گاه میتونه کلی به آدم انگیزه بده...در ضمن توت فرنگی گرچه شیرین و پر از رنگه و ایناش به تو شبیهه ولی حس میکنم نرمی‏ و شلی و انعطاف پذیریش هیچ شباهتی به جسارت و محکمیِ تو نداره

چیستا

khakiasmani گفت...

چیستا جان سلام
خوشحالم که دوست داشتی بابوشکارو
در مورد انتزاعی بودن و شعار بودن .... تا حد زیادی حق با شماست
و در مورد نکته ی آخری که گفتی...
باید یک بار همدیگرو ببینیم...
خوشحالم که سری به این خونه می زنی
امیدوارم دیدار هم میسر بشه
روزت خوش و بارونی